اسماعیل بخشی کارگری مظلوم از خانوادهای فقیر اما شجاع که سر تسلیم شدن در برابر ظلم رژیم علیه کارگران کارخانه نیشکر «هفت تپه» را نداشت، از زمانی که با سخنان ساده و موثر خود به امیدی برای کارگران مبدل گردید، خاری شد در چشم رژیم.
این جوان تنها از مسئولان میخواست دستمزد کارگران پرداخت شود.
اسماعیل بخشی سال گذشته یک بار دیگر دستگیر شد اما پس از مدتی آزاد گردید ولی از بهمن دوباره بازداشت شد؛ همراه با او دختری شجاع نیز به نام سپیده قلیان که روزنامهنگار آزاد است و گزارشهای تظاهرات در این کارخانه را بازتاب داده بود، دستگیر شده است.
اکنون بیش از شش ماه از زندانی شدن اسماعیل بخشی و خانم قلیان میگذرد؛ عفو بینالملل میزی در امور ایران دارد که افرادی برای رصد مطالب حقوق بشری ایران در آن استخدام شده و کارشان صدور هر ازگاهی بیانیه در خصوص زندانیان ایران است.
اما سکوت خود ایرانیان در ظلمی که در حق اسماعیل بخشی و دیگر کارگران و حامیان زندانی شده آنها میرود، قابل توجیه نیست.
آیا کسی پرسیده است که خانواده بخشی در این ماهها چگونه روزگار میگذراند؟ آیا کسی به خود زحمت داده است که از مادر و بستگان او دیدار کند و آنها را برای بازدید به زندان ببرد؟ آنها هر بار برای دیدن عزیزان خود باید از شهرهای دور به زندان شهر ری در نزدیکی تهران بروند.
سکوت ایرانیان در برابر این ظلم، همانند فاجعه فجیعی که بر سر بانوی شجاع گوهر عشقی مادر زندهنام ستار بهشتی کارگر کشته شده رفت، پاسخ به این پرسش است که چرا کسی به پا نمیخیزد؟
کسی به پا نمیخیزد چون ایرانی یاور ایرانیِ دربند نیست. به همین سادگی.