رجب طیب اروغان در حالی لشگر خود را به عنوان «چشمه صلح» به داخل سوریه گسیل داشته که، در عرف بینالملل، این اقدام تجاوز آشکار به خاک کشوری دیگر محسوب میشود. رئیس جمهوری ترکیه اقدام خود را در حالی مبارزه با تروریسم قلمداد مینماید که، با آنچه در شمال سوریه انجام میدهد در تناقض فاحش میباشد.
ارتش ترکیه در کنار شبه نظامیان تروریستی اسلامی، به فرمان اردوغان، با بهانه قرار دادن مقابله با گروه شبه نظامی کُرد سوریه ( ی پ ژ) که نقش مهمی در شکست تروریستهای داعش داشتهاند؛ تمامی مناطق مسکونی کردنشین را به زیر آتش گرفته و همین باعث آوارگی صدها هزارتن و کشته شدن بسیاری از افراد غیر نظامی شده است.
عملکرد دولت کنونی را به سادگی میتوان از سخنان رئیس جمهور این کشور دریافت که، جز گسترش و سیطرهی اسلامیستیِ ذهناش در راستای تمامیتخواهی مذهبی نیست.
اردوغان اکنون با اشغال بخش کُردنشین سوریه و بیاعتنایی به خواستِ جهانی، در واقع نوعی پاکسازی قومی پیش گرفته، تا اهدافی که خود را بدان «مومن» میداند به اجرا بگذارد. نامگذاری سربازان ترکیه تحت نام ارتش محمد رسولالله، از سوی اردوغان، بستر فکری او و هدفش را کاملا نشان میدهد.
رئیس جمهور ترکیه به عنوان عضو ناتو، بارها در سخنرانیهای خود به مردم کُرد تاخته و در برجستهترین مورد او، در میان هوادارانش و با تحریک آنان، کردها را بیخدا، آتشپرست و مستحق مرگ دانسته و اکنون با هدف قرار دادن بیمارستانها و آمبولانسها به آرزوی خود، جامهی عمل پوشانده است.
از نکات قابل تامل و حیرتانگیز حملهی نظامی ارتش محمدیِ اردوغان، تلاش برای آزادی زندانیان داعش میباشد که در زندان هستند. طبق آخرین خبرها، نیروی هوایی ترکیه با شلیک موشک به محل نگهداری تروریستهای داعش، بالغ بر هشتصد تن از آنان موفق به فرار شدهاند.
رئیس جمهور اسلامگرای ترکیه در آخرین ابراز نظرش تاکید کرده تا خالی شدن مناطق شمالی سوریه از کُردها، حملاتش را متوقف نخواهد کرد. حال باید از آقای اردوغان پرسید: مردمی که در منازل و سرزمین خود به خاطر باران بمبهای او آواره و پریشان شدهاند؛ باید به کجا نقل مکان شوند تا آقای اردوغان نماز شکر به جای آورد؟
در همین پیرو، مردم ایران که تجربهی چهل سال بنیادگرایی شیعی-اسلامی را با خود دارند و هنوز در حصار تنگ آن محبوس هستند، با تجمعات مدنی خود در مقابل سفارت ترکیه در تهران و همچنین دیگر شهرهای ایران، به حمایت از مردم کرد سوریه میپردازند.
این امر در حالی صورت میگیرد که در داخل ایران هر گونه تجمعی که در خدمت رژیم اسلامی نباشد؛ با برخورد نیروهای امنیتی واقع شده و در حقیقت اقدام اعتراضی آنان، از جهتی پس زدن و مخالفت با رفتار متحجرانهی رژیم اسلامگرای حاکم است.
با نگاهی به فضای مجازی نیز، کاربران ایرانی یک صدا انزجار خود را علیه قتل و عامِ کینهتوزانهی طیب اردوغان هر لحظه بازتاب میدهند. مردم ایران نیک میدانند تفکراتی که اکنون اردوغان دنبال مینماید؛ در شاخهی شیعی چهار دهه حق زندگی عادی را از آنان سلب کرده است.
آنچه را که اردوغان در هیبت یک رئیس جمهور انجام میدهد و حتی به خاطر آن دست به نسلکشی زده، مردم ایران با عنوان «خمینیسم» در تاریخ خود به همراه دارند. خمینی هم با تاکید بر حزب فقط حزبالله، هر تفکر دیگری غیر از این را مستحق مرگ میدانست و تا امروز ادامه دارد.
جهان، امروز با آن روی سکهی خمینیسم یعنی پدیدهی اردوغانیسم مواجه است. خمینیسم چهل سال پیش با ورودش به ایران، علاوه بر این کشور تمام خاورمیانه را با چالش و ناامنی روبرو ساخت؛ امری که کماکان پیشتر از آن هرگز وجود نداشت.
راهی که رجب طیب اردوغان برگزیده، قدم گذاشتن در جای پای خمینی در بُعد سنی میباشد. رئیس جمهوری اسلامگرای ترکیه به تبع اسلامگرایان شیعی که صدور انقلاب اسلامی را ناموس خود میدانند؛ با کشتار کُردها کارش را آغاز کرده و اتفاقا خمینی نیز با همین شیوه، دو شهر پاوه و سنندج، از مناطق کردنشین ایران را در بدو ورودش به خاک و خون کشید.
شباهت واضح دو دولت اسلامی اردوغان و خامنهای، روز به روز بیشتر به یکدیگر نزدیک میشود. جمهوری اسلامی قصد بلعیدن عراق با نیروهایی مانند حشدالشعبی و سپاه بدر را دارد و حال، ترکیه با تجهیز نیروهای سلفی مانند جیشالاسلام و جندالاقصی و همچنین داعشیهای فراری، به کُردکشی روی آورده و وارد خاک سوریه شده است.
سازماندهیِ جهادیهای داعش توسط ارتش ترکیه
باید پرسید؛ دنیای دموکراتیک تا چه وقت قصد مدارا با بنیادگرایان اسلامی دارد؟ این یک بحث اساسی میباشد. اهمیت موضوع اینجاست که، مردمان گرفتار در چنگال این اژدهای هفت سر را نباید تنها گذاشت؛ وگرنه چنانچه فاجعهی امروز در شمال سوریه در کنار آدمخواران شیعی ایران، خوابی هولناک برای انسان مدرن در سر دارند.
متحجرانِ تمامیتخواهِ اسلامیِ اردوغانیسم و خمینیسم، خوب میدانند چگونه از دموکراسیهای غربی سوءاستفاده نمایند و حتی از آن در جهت آمال خود بهرهبرداری نمایند ولی، همزمان ارزشهای غربی را برای مردم نکوهش کرده و آن را ضد دین و مذهب تبلیغ مینمایند.
در نهایت باید پرسید؛ دنیای دموکراتیک تا چه وقت قصد مدارا با بنیادگرایان اسلامی را دارد؟ این یک بحث اساسی میباشد. اهمیت موضوع اینجاست که، مردمان گرفتار در چنگال این اژدهای هفت سر را نباید تنها گذاشت؛ وگرنه چنان فاجعهی امروز در شمال سوریه در کنار آدمخواران شیعی ایران، خوابی هولناک برای انسان مدرن در سر میپرورانند.