سام محمودی سرابی؛ سردبیر پیشین رسانه آمدنیوز:
چند ماه پیش تلویزیون کلمه بهنقل از آقای بابک اجلالی؛ دوست نزدیک من و رفیق مورد اعتماد جاویدنام روحالله زم و از پایهگذاران «آمدنیوز» موضوع همکاری میثم خامنهای با این رسانه را علنی کرد. شاید اگر این خبر بهشکل ناقص و غلط مطرح نمیشد و سازندگان برنامهی دستکم توضیحاتی مستند و محکمهپسند ضمیمه برخی دادهها میکردند پرده از بسیاری ابهامات کنار رفته بود و سران نظام جمهوری اسلامی نیز احتمالا با برآورد هزینههای احتمالی اجرای حکم اعدام، برای تخفیف یا جلوگیری از لطمات ناشی از آبروریزی سیاسی پیشآمده برای بیت رهبری هم که شده، از اعدام سراسیمه زندهیاد روحالله زم صرفنظر میکردند. احتمالا با این تمهید خانوادهی زم نیز فرصتی برای «اعاده دادرسی» پیدا کرده بودند.
هرچند درهمان زمان مقالهی کوتاهی درباره جریان همکاری این منبع کلیدی با «آمدنیوز» نوشتم اما باتوجه به لوث شدن موضوع، قاعدتا هر اظهارنظری تنها کار را خرابتر میکرد. مدتها باخودم کلنجار رفتم تا اینکه در نهایت زمانی که در بیمارستان بستری بودم خبر اعدام ناجوانمردانه زندهیاد روحالله زم شوکهام کرد. روز سوم پس از گفتگویی خصوصی و دوستانه با کسی که پیش از اعدام دقایقی پای حرفهای این روزنامهنگار فقید نشسته بود، تردیدهای راقم درمورد سناریوسازی سازمان اطلاعات سپاه برای بنیانگذار و مدیرمسئول فقید «آمدنیوز»[1] به یقین بدل شد. مخصوصا که این منبع نزدیک به روحالله در نقل قول خود مقصود او را از این جمله «که پسر رهبر در کشاندن من به عراق دست داشته» [نقل به مضمون] کاملا اشتباه فهمیده و تصور کرده بود که مقصود روحالله از پسر رهبر همان مجتبی خامنهای معروف است! دلیل تماس آن عزیز با راقم نیز این بود که گویا روحالله از من بهعنوان یکی از شاهدان اصلی ارتباطش با این منبع اسم برده و گفته بوده که فلانی باوجودی که از جزئیات رابطه آمدنیوز با پسر رهبری اطلاع دارد احتمالا بخاطر کدورتهای پیشآمده این موضوع را کتمان خواهد کرد اما بازهم مهم نیست چون بغیر از او یکی دو نفر نیز درجریان این رابطه هستند. این نقل قول به ویژه از آن جهت که راوی، مقصود روحالله را از پسر رهبری درنیافته بوده؛ برای من قابل استناد است.
نتیجه کنارهم گذاشتن پازل رخدادهایی نظیر ربایش و اعدام سراسیمه این روزنامهنگار معترض، دادههایی که بنابه ملاحظاتی مکتوم مانده بود، اطلاعات نویافته و تحقیقات دامنهدار روزنامهنگاران و فعالان حقوق بشری شناختهشدهای نظیر حسن فرشتیان؛ وکیل زندهیاد روحالله زم، مهدی مهدوی آزاد؛ روزنامهنگار محقق، ژیار گل خبرنگار و مستندساز تلویزیون بیبیسی فارسی، سید مجتبی واحدی؛ روزنامهنگار آزاد، علی جوانمردی؛ خبرنگار آواتودی و... باعث شد تا تصویری متفاوت از آنچه تاکنون عنوان شده، پدید آید که به اعتقاد راقم این سطور به حقیقت آنچه برای روحالله زم رخ داده، نزدیکتر است.
پیش از شروع، طرح چند موضوع کلیدی را لازم بهذکر میدانم:
یکی از مهمترین مواردی که نیازمند توضیح کسانیست که در این ماجرا دخیل بودهاند ارسال برخی ایمیلها از آدرس منتسب به وبسایت رهبریست؛ چراکه برخلاف ادعای تلویزیون کلمه، مسئولیت وبسایت رسمی رهبر جمهوری اسلامی با مسعود فرزند سوم آیتالله خامنهای است.
برای جلوگیری از لو رفتن آدرس ایمیل شخصی، آدرس ایمیلها را غیرقابل تشخیص کردم
قاعدتا اگر اصرار روحالله برای احراز هویت میثم خامنهای (با ارائهی کد یا نشانهای مشخص و قانعکننده) نبود و اگر آخرین فرزند آیتالله خامنهای از میان پیشنهادهای ما(نظیر ارتباط تصویری، ارسال عکس سلفی با نشان دادن دو انگشت بهمعنای پیروزی، ارسال ایمیل از یک نشانی غیرقابل تشکیک یا عکس گرفتن از یکی از کارتهای شناسایی خودش) گزینهی ارسال ایمیل از یک نشانی غیرقابل انکار را انتخاب نکرده بود دیگر سندی برای پخش در تلویزیون کلمه وجود نداشت. هرچند درهیچ محکمهای نمیتوان به اسکرینشات ایمیل استناد کرد و آن را مدرک دانست.
ایمیلی که میثم خامنهای به درخواست روحالله برای آمدنیوز فرستاد
بااینحال بهقدر کفایت عرض میکنم که با توجه به حساسیت موضوع قرار بود درمورد جزئیات ارتباط ما با این منبع مهم (اعم از نحوه برقراری ارتباط با منبع، نحوه بکارگیری، میزان مانور روی اسناد ارائه شده، اطلاعات فردی و...) غیر از من و زندهیاد روحالله زم کس دیگری از وجود این منبع مطلع نشود.
ولی بعدها روحالله سهوا دریک مصاحبه برای مستند کردن اظهاراتش از کدهایی استفاده کرد که در خوشبینانهترین حالت ممکن بود ظن نیروهای امنیتی را به مهمترین منبع رسانهی آمدنیوز برانگیخته باشد. ظنی که میدانستیم با واکنش منتقدان به اظهارات روحالله و بازنشر آن مصاحبه در رسانههای دیگر و شبکههای اجتماعی، به یقین بدل خواهد شد. هرچند در مصاحبههای آقای زم بهصورت مستقیم به فرد خاصی اشاره نمیشد اما مواردی مثل اصرارش بر اطلاع از موضوعات مطرح در یک جلسه فوقمحرمانه در بیت که باحضور فقط چند نفر خاص برگزار شده بود (موضوعی که نقد فعالان سیاسی نظیر آقای ایرج مصداقی را درپیداشت) باعث شد تا مطمئن شویم که این منبع لو رفته اما دریافت یک پیام (که امروز میتوانم با اطمینان بگویم نیروهای امنیتی آن را از اکانت میثم برایمان ارسال کردند) با لحن اعتراضی باعث شد تا ما به این اطمینان کاذب برسیم که منبعمان از خطر جسته اما دیگر نمیخواهد ریسک همکاری با ما را به جان بخرد.
قاعدتا امروز با اتفاقاتی که رخ داده میتوان به ضرس قاطع گفت که سناریو پردازی حرفهای سازمان اطلاعات سپاه باعث شد تا ما در وهله نخست مطمئن شویم که منبعمان لو نرفته چراکه میثم (یا فردی که پشت سیستم او نشسته بوده) دراین پیام تند عنوان کردهبود که «دوست عزیز، من با اعتماد به کسی که با بیاخلاقی زندگی دیگران را به خطر میاندازد اشتباه بزرگی مرتکب شدم چون ظاهرا هنوز برای شما جا نیفتاده که قرار نیست هزینهی سیاسیبازیهای شما با آبرو و اعتبار من پرداخت شود.» [نقل به مضمون] این پیام بهمنزله پایان همکاری میثم با آمدنیوز بود.
هرچند در جملهای که با شناسه منتسب به میثم خامنهای به دست ما رسیدهبود بیعلاقگی نسبت به برقراری ارتباط مجدد با آمدنیوز موج میزد اما درنهایت همان فردی که پس از آن اتفاق، جای میثم نشسته بود با شناختی که از روحیات ما داشت توانست با ترفند موسوم به «پس زدن با دست؛ پیش کشیدن با پا» به شکل کاملا نامحسوس اعتمادمان را جلب کند. روحالله البته سعی کرد از او دلجویی کند اما میثم (یا ماموری که بهجای او با ما صحبت میکرد) گفت که «اگر کاری بود به رفیق مان [یعنی من] خبر میدهم.» [نقل به مضمون] همین حرف و بیخبری تقریبا ده روزه ما آقای زم را به صرافت انداخت که با ارسال پیامی دیگر کدورتهای پیش آمده را رفع کند تا بلکه مجددا مسیر همکاری هموار شود.البته ما برای اطمینان یک کد رمز برای شناسایی دو طرف داشتیم و روحالله به باور من فریب اعتماد به همین کد رمز شناسایی را خورد. من که در آن مقطع سههفته در بیمارستان بستری بودم، اصرار داشتم که با توجه به مشکل پیش آمده بهتر است روحالله میثم را آزمایش کند و با مطالبه چند خبر تاریخدار(که قاعدتا چند روز بعد در رسانههای داخلی منتشر میشدند) دستکم از لو نرفتن منبعاش اطمینان پیدا کند و تا مطمئن نشده از میثم فقط برای تأیید صحت و ثقم برخی خبرهای اختصاصی و ویژه یا اسناد مهم دردست انتشار آمدنیوز کمک بگیرد. منتهی انگار برخلاف آنچه به ما تلقین شده بود این منبع خاص بعد از لو رفتنش با هدایت اتاق فکر اطلاعات سپاه، مجددا با آمدنیوز ارتباط برقرار کرده بود.
در اینجا سعی میکنم تا با استناد به دادههای موجود و یافتههای خود، سه ضلع اصلی مثلث فریب را مورد بررسی قرار دهم چراکه معتقدم اتاق فکر سازمان اطلاعات سپاه با درس گرفتن از سالها تلاش بینتیجه و ناکام نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی در حذف مدیر دردسرآفرین یک کانال تلگرامی، برای بهدام انداختن زندهیاد روحالله زم سناریوی مفصلی تهیه و اجزای آن را با دقت طرحریزی کردند.
تحلیل رخدادهای منجر به کشاندن این خبرنگار باهوش و محتاط به عراق و ربودهشدنش، نشانگر وجوه مختلف و گاه مستقل از دیگر اپیزودهای این سناریو است که در عین استقلال شکلی، بهصورت هماهنگ با یکدیگر ساختار سه وجهی این سناریو را تشکیل دادهاند.
ضلع اول: فریبی بهنام میثم خامنهای
پیش از بالاگرفتن اختلافات بین من و زندهیاد روحالله زم؛ او بارها درباره رنجی که خانوادهاش بخاطر فعالیتهای سیاسی پسربزرگشان متحمل شدهاند با من درددل میکرد و همواره بهدنبال راهی بود تا مشکلات پیشآمده برای خانوادهاش (بازداشت برادر کوچکش، خواهران و یکی از دامادهای خانواده، پروندهسازی برای اعضای خانواده و احضار مکرر پدرش به نهادهای امنیتی که گویا کار به دادگاه ویژه روحانیت نیز کشیده بود) را جبران یا حداقل کاری کند تا ازمیزان این فشارها کاسته شود. یکی از دلایل اصلی کنارهگیری چندماهه روحالله از آمدنیوز و واگذاری اداره امور این رسانه به من نیز همین احساس مسئولیت درقبال خانوادهاش بود. هرچند راقم این سطور مدتها پیش از علنی شدن حضورم در آمدنیوز، مسئولیت کار را برعهده داشتم و بخاطر حساسیت کار قرار بود این همکاری تا مساعد نشدن شرایط علنی نشود اما شرایطی پیش آمد که گزیری از پردهبرداشتن از جایگزینی من بهجای روحالله نبود. برای همین هم پس از نگارش و انتشار پاسخ نامه پدر روحالله (حجتالاسلام محمدعلی زم) به فرزندش، آقای مهدی فلاحتی سردبیر و مجری برنامهی صفحه آخر تلویزیون صدای امریکا با من در مقام سردبیر رسانهی آمدنیوز گفتگو کرد. باری؛ روحالله بعدها با پخش مستند معروف ایستگاه پایانی دروغ در یک مصاحبه از این فشارها و سکته پدرش پرده برداشت.
چند روز پیش از بستری شدن من در بیمارستان بهدلیل بیماری، روحالله از احتمال سفر میثم و چندتن از اعضای بیت رهبری به لندن سخن گفت و معتقد بود حالا که او در مورد تماس صوتی و تصویری جانب احتیاط را نگهداشته و دم به تله نمیدهد، باید اطمینانش را جلب کرده او را قانع کنیم تا برای چند دقیقه هم که شده در یکی از هتلهای لندن یا حتی یک رستوران با روحالله دیدار کند. هرچند من احتمال انجام این دیدار را بعید میدانستم اما به دستآوردن یک برگ برنده از جمهوری اسلامی چنان ذهن او را به خود مشغول کرده بود که وقعی به انذارهای من نمیگذاشت. او سعی داشت با مستندسازی هرچند مخفیانه این دیدار محصول آن را (اعم از تهیه عکس، صوت وفیلم از این دیدار بهصورت مخفیانه یا دستکم استفاده از یک شخص ثالث برای تهیه عکس و فیلم از ورود و خروج خود و میثم به هتل، رستوران یا ساختمانی که دیدارشان در آن برگزار میشد) بهعنوان برگ برنده خود در مواجهه با نهاد قدرت بکار گرفته، آن را به اهرمی برای کاهش فشارهای امنیتی علیه آمدنیوز، خود و خانوادهاش و بهطور کلی مدیریت رخدادهای پیشبینینشده بعدی تبدیل کند. البته درآن زمان باتوجه ارزیابیهایی که از مناسبات افراد مهم و متنفذ نظام با نهادهای امنیتی کردیم این تئوری خوشبینانه، درحد یک خیالبافی باقیماند.
حتی بعدها که من از آمدنیوز استعفا کرده بودم در یک گپ و گفت اسکایپی، طرح مجدد این نقشه از طرف روحالله (در جای دیگری که احتمالا همین عراق بوده) را به شوخی برگزار کردم، چراکه اساسا طرح چنین مسائلی از نظر من غیرمنطقی میآمد: دیدار میان یک خبرنگار جنجالی با فرزند شخصاول نظام جمهوری اسلامی آنهم بدون رعایت پروتکلهای امنیتی توسط محافظان او در یک مکان عمومی یا حتی خصوصی نه توجیه عقلانی داشت و نه توجیه امنیتی. اصلا چه تضمینی وجود داشت که فرنگی کاران امنیتی جمهوری اسلامی از این دیدار بهعنوان پوششی برای حذف همیشگی یکی از چهرههای مهم و جریانساز اپوزیسیون استفاده کنند؟
روحالله با جستن از دامی که نهادهای امنیتی پیشتر در دو کشور آلمان و ترکیه از طریق یکی از پرستوهای امنیتی (مهسا. ر)[2] برایش پهن کرده بودند میدانست اقبالی که در فرار از مهلکه به او رو کرده همیشگی نیست. ماجرای این پرستوی امنیتی را نخستین بار دکتر مهدی خزعلی در یک مصاحبه افشا کرد. البته بنابراطلاع راقم این عامل نفوذی وزارت اطلاعات قصد داشت تا به بهانه تحویل یک هارد اکسترنال بسیار مهم (که زندهیاد محمدحسین تاجیک پیش از مرگش به امانت نزد این خانم گذاشته بود تا بهدست روحالله زم برساند) مدیرمسئول آمدنیوز را به مهلکه بکشاند. سید احمد شمس و همسرش خانم مریم صفایی در گفتگویی ناخواسته (که با یکی از خبرنگاران خبرگزاری فارس انجام دادند) قرار ملاقات روحالله زم با این پرستوی متاهل وزارت اطلاعات را به نوعی فساد اخلاقی تعبیر کرده بودند درحالیکه تاجایی که راقم اطلاع دارد هیچ رابطهای غیر از همکاری رسانهای بین آمدنیوز و آن زن وجود نداشت.
این تجربهی هولناک باعث شده بود که روحالله هر ادعایی را بهراحتی و بدون تحقیق نپذیرفته و علاوه بر بررسی کامل رزومه کسانی که تازه به جمع دوستانش پیوسته بودند آنها را بهشکل نامحسوسی بیازماید تا میزان صداقت و صحت ادعاهای هر فرد برای خود او مسجل شود. باری ما در این دوره تاحد زیادی از ارتباط میثم خامنهای با دفتر و شخص آیتالله سیستانی اطلاع داشتیم اما زمانی اعتماد روحالله به میثم (یا کسی که با شناسه فرزند رهبر ج.ا با ما ارتباط نوشتاری داشت) کامل شد که از او خواست درباره فردی که ادعا میکرد از اعضای دفتر این مرجع تقلید شیعه است پرسوجو کند و او نیز پس از چند روز به روحالله اطلاع داد که ادعای آن فردکذب است. اما در آن زمان هیچیک از ما حدس نمیزدیم که ممکن است همین ارتباط با دفتر آیتالله سیستانی باعث شود که روحالله زم با همه هوشیاری و احتیاطش فریب برنامهریزی بلندمدت سازمان اطلاعات سپاه را خورده، بخاطر غنیمت دانستن فرصت پیش آمده (دیدار با این منبع کلیدی) در دامی چنان مهلک گرفتار شود.
حالا دیگر میتوان با اطمینان کامل گفت میثم (که از همان ابتدا با هدف بیاعتبار کردن برخی افراد متنفذ درون و بیرون از بیت رهبری با ما ارتباط گرفته با ارائه برخی اطلاعات جهتداراطمینان یک رسانه جریانساز را جلب کرده بود تا درضمن سهم خواهی از قدرت، از نفوذ روزافزون برادرش نزد رهبر جمهوری اسلامی و بهطور کلی در بیت یکاهد) پس از لو رفتن کاملا اتفاقیاش، برای جبران خیانت خودش هم که شده دسترسی اکانتی را در اختیار مسئول پرونده آمدنیوز گذاشته بود که با آن با روحالله ارتباط برقرار میکرد و اتاق فکر سازمان اطلاعات سپاه نیز سناریویی تدارک دیدند تا در یک پروسهی زمانی تقریبا دوساله (با ارائه چند سند برای زهرچشم گرفتن از برخی افراد و جریانهای غیرخودی، دادن اخبار کذب و بیخطر از درون بیت رهبری که غیر از اکانت منتسب به میثم خامنهای منبع دیگری برای سنجش اعتبارش وجود نداشت و...) اعتماد روحالله را جلب کنند. با کنارهم گذاشتن اطلاعات جدید و دست اولی که از تحقیقات برخی روزنامهنگاران نظیر مهدی مهدوی آزاد؛ روزنامهنگار محقق و ژیار گل (در مستندی که چندی پیش درباره روحالله زم برای بیبیسی فارسی ساخت)بهدست آمده بهتر میتوان قطعات مختلف این پازل را کنارهم گذاشت و به تصویری نزدیکتر به حقیقت آنچه برسر روحالله زم آمد رسید.
ضلع دوم: آیتالله سیستانی و دفترش
ماجرای بیتفاوتی آیتالله سیستانی نسبت به سرنوشت یک جوان شیعه (فارغ از اینکه روحالله زم یک خبرنگار افشاگر، زندانی سیاسی سابق، فرزند یک روحانی معتقد به جمهوری اسلامی و همسو با رویکردهای این مرجع تقلید، منتقد فقه سیاسی بوده) تنها باتوجه به باور روحالله به مذهب شیعه و احترامی که برای مرجع تقلید ایرانیالاصل شیعیان قائل بوده، افکار عمومی ( از فعالان مدنی و حقوق بشری گرفته تا دینپژوهان و روحانیون حوزهی علمیه قم و...) را برعلیه آیتالله بسیج کرد. زمانی که بخش عمدهای از مردم ایران، نهادهای حقوق بشری دنیا و سیاستمداران و دولتمردان غربی نگران وضعیت این خبرنگار ربوده شده ایرانی ساکن فرانسه بودند دفتر آیتالله سیستانی (که روحالله زم بهاعتبار نام و جایگاه او و براساس اعتماد به دعوتنامهای که با آرم دفتر آیتالله سیستانی در نجف و از ایمیل آن دفتر برایش ارسال شده بود تن به این سفر داده بود) در بیانیههایی که صادر میکرد در وهله اول به سوءاستفادهی نهادهای امنیتی از نام و اعتبار این مرجع شیعه در دعوت زم به عراق بود. متاسفانه این روحانی بانفوذ با اولویتی که به جایگاه خود و منافع تشکیلاتش قائل شد در آزمون مهم تاریخی و حتی دینی پیش آمده نمرهی قبولی نگرفت. چراکه تشکیلات تحت امر و مسئولیت آیتالله، بجای دفاع از یک مظلوم، تمام هم و غم خود را صرف اعاده حیثیت از خودشان کردند و علیرغم اینکه برخی از روحانیون و فعالان جامعه مدنی از آیتالله سیستانی خواسته بودند که جهت اجرا نشدن حکم اعدام روحالله زم مداخله کند، این مرجع تقلید شیعه حتی پس از اعدام این خبرنگار، فقط در چند فقره اطلاعیه بر دست نداشتن خود در جریان ربودهشدن «روحالله زم» تاکید داشت و نماینده آقای سیستانی نیز انگار امر قاضیالقضات بیدادگاههای یک نظام استبدادی (مبنی بر اینکه چون قوه قضائیه استفاده از نام این مرجع تقلید برای کشاندن روحالله زم به عراق را تکذیب میکند بنابراین مقامات ذیربط دخالت مرجعیت در امر محاکمه و مجازات ایشان را منتفی دانستند) را چون یک زیردست مطاع فرض کرده است. دفتر آیتالله در یک بیانیه که واکنشهای بسیاری را نیز درپیداشت نهتنها از ایشان بلکه تشکیلات تحت امرشان را از همکاری با جمهوری اسلامی ایران یا اطلاع از سفر روحالله زم به عراق مبراء دانسته است! دفاعیهای که نشانگر هراس این مرجع تقلید از آلودهشدن جایگاه خود و فقه شیعی نزد افکارعمومی است.
با وجود همه تلاشهای آیتالله سیستانی و پیروانش در تکذیب هرگونه ارتباطی با جریان فریب، ربایش، محاکمه، دادرسی غیرعادلانه (که درآن قاضی و قوهی قضائیه تنها مجری صدور و تایید حکم از پیش تعیین شدهی بازجویان سازمان اطلاعات سپاه بودند) و درنهایت اجرای سراسیمه حکم اعدام جاویدنام روحالله زم، وقتی نقل قول قابل تامل ژیار گل خبرنگار بیبیسی فارسی از یک فرد وابسته به دفتر آیتالله سیستانی درباره احتمال هک سرورهای دفتر این مرجع تقلید شیعه، درکنار اظهارات کسانی چون آقای حسن فرشتیان قرار گیرد که با ملاحظه متن ایمیلهای رد و بدل شده (نظیر دعوت از این روزنامهنگار و مشروط کردن مصاحبه به رویت متن پرسشها[3] و...) بین دفتر آیتالله سیستانی و روحالله زم، احتمال میدهند که اطلاعات سپاه ایران به دفتر این مرجع تقلید شیعه نفوذ کرده باشد؛ چند پرسش مطرح میشود:
با توجه به نفوذ سیاسی-اقتصادی سپاه در ساختار گروه شبهنظامی حشدالشعبی عراق که آیتالله سیستانی مرجع تقلید بخش عمدهای از فرماندهان و اعضای این جریان شبهنظامی شیعه وابسته به ایران آیا ممکن است درجریان ارسال دعوتنامه برای روحالله زم پای یک نفوذی اطلاعات سپاه در دفتر مرجع ایرانیالاصل شیعیان درمیان باشد؟
آیا میتوان اظهارات فرد وابسته به دفتر آیتالله سیستانی درمورد احتمال هک سرورهای این دفتر را در کانتکست اجتناب این مرجع تقلید از هر حاشیهای بهویژه حواشی سیاسی و تلاش مصرانه وابستگان او برای بیرون نگهداشتن پای دفتر آیتالله از این ماجرا مورد بررسی قرارداد؟
باتوجه به بیانیههای صادرشده ازسوی دفتر این مرجع تقلید شیعه در تکذیب برقراری هرگونه ارتباطی با روحالله زم، آیا ممکن است این فرد وابسته به دفتر آیتالله سیستانی بخواهد با طرح بحث احتمال هک سرورهای دفتر این روحانی متنفذ شیعه، ضمن تایید مواضع دفتر آیتالله در تکذیب دعوت از زم، از این مرجع تقلید و دفترش درمقابل ظن نفوذ امنیتی سپاه به جمع معتمدان او اعاده حیثیت کند؟
قاعدتا نمیتوان بدون بررسی اسناد و مدارک به هیچکدام از این دو احتمال (۱-نفوذ احتمالی سپاه به دفتر آقای سیستانی برای انجام عملیات فریب و ربایش یک فعال سیاسی برانداز درحدواندازه روحالله زم و۲- مکاتبه ماموران سازمان اطلاعات سپاه با این روزنامهنگار ساکن فرانسه در پوشش نماینده آیتالله سیستانی بهواسطه هک سرورهای دفتر ایشان) تکیه کرد با اینحال نباید از خاطر دور داشت که در هرصورت، سازمان اطلاعات سپاه عنصر مشترک و کلیدی هر دو احتمال، بهشمار میآید.
ضلع سوم: شیرین نجفی
در این میان با استناد بر اظهارات مدیرفنی آمدنیوز، گفته میشود شیرین نجفی (سودابه خرسند) که پیش از همکاری با آمدنیوز یکی از اعضای فعال دفتر سید احمد شمس در آنکارا بود، از چندی قبل، در بازداشت سازمان اطلاعات سپاه بوده و در پروژه فریب و ربایش روحالله زم نقش پرستوی این نهاد امنیتی را برعهده داشته است.
هرچند سیداحمد شمس در گفتگو با بیژن فرهودی ادعا میکند که شخصا شاهد گفتگوی تلفنی خانم نجفی با وحید حقانیان بوده است اما باتوجه به اولویت داشتن پروتکلهای امنیتی برای چهرههایی نظیر حقانیان (که قبل از آنکه معاون اجرایی بیت رهبری شود فرماندهی گشتهای امنیتی تهران موسوم به گشت ثارالله را برعهده داشته) نمیتوان این ادعا را پذیرفت اما نپذیرفتن این ادعا به معنای تبرئه شیرین نجفی نیست چراکه فارغ از ضدونقیض بودن اظهاراتش در گفتوگو با رسانههای مختلف، نقش او در تسهیل فریب روحالله زم (ازطریق طرح موضوع کمک مالی یکی از نزدیکان آیتالله سیستانی به آمدنیوز برای تأسیس تلویزیونی به همین نام، سوءاستفاده از اعتقاد روحالله به استخاره و جلب اطمینان او درمورد ماجرای کمک مالی با ارسال تصویر اسکناسهای ۵۰۰ یورویی برای زندهیاد زم، ناپدید شدنش پس از مدت زمانی کوتاه تاکنون و...) غیرقابل انکار است.
بهجرأت میتوان گفت شیرین نجفی بهعنوان معتمد زندهیاد روحالله زم و همسرش، یک ضلع مثلث فریبی بوده که این روزنامهنگار فقید را در دام سازمان اطلاعات سپاه اسیر کرد و اپیزود تعیین کننده سناریویی که در اتاق فکر این سازمان امنیتی نوشته شده بود بدون نقشآفرینی شیرین نجفی سرنوشت دیگری پیدا میکرد.
او حتی برای ترغیب هرچه بیشتر زم به این سفر از او میخواهد تا اجازه دهد نجفی از یک روحانی صاحب کرامت طلب استخاره کند و روز بعد برای باورپذیرکردن سخناش به وی میگوید که استخاره خوب آمده فقط نباید بیش از دوسه روز در این سفر ماند.
نقش اصلی شیرین نجفی مربوط به پس از ربودن روحالله زم است. او با دادن اطلاعات کاملا جهتدار مثل دیدار با زندهیاد زم در کربلا، تاکید بر اینکه نیروهای امنیتی ج.ا مدیرمسئول آمدنیوز را در کردستان عراق و... نگهداشتهاند تا مدتها رسانهها را از کشف حقیقت آنچه در عراق بر روحالله زم رفته است دور نگهداشت. این درحالیاست که امروز با تحقیقات گستردهای که صورت گرفته مشخص شده که حشدالشعبی روحالله زم را پس از فرودش در فرودگاه بغداد بازداشت و به نیروهای سازمان اطلاعات سپاه تحویل دادهاست.
حلقه اتصال سهضلع فریب
علیرغم تکذیب بیمعنای سفارت عراق در پاریس مبنی بر صدور ویزای سفر روحالله زم به این کشور امروز دیگر این موضوع برای همگان مسجل شده که اطلاعات سپاه با استفاده از عواملی که در دولت و سازمان امنیت این کشور داشته به سفارت تکلیف میکند که با صدور ویزایی خارج از نوبت و خارج از ساعات اداری (که برای دیگران هفتهها طول میکشید) به زم چنین القا شود که ارادتمندان آیتالله سیستانی در بدنه دولت عراق قصد دارند با صدور سریع و خارج از ساعات اداری مهمان ویژه مرجع تقلیدشان را ارج بنهند.
در همین پروسه زمانی است که اکانت مخصوص ارتباط میثم و آمدنیوز، روحالله را درجریان برنامه سفر فرزند کوچک رهبر جمهوری اسلامی به عراق در ایام اربعین حسینی (که چندسالیست بخشی از مردم مذهبی ایران بدون نیاز به روادید و تشریفات قانونی به این مناسبت پای پیاده به کربلا سفر میکنند) میگذارد ومیگوید که میثم قصد دارد تا علاوه بر زیارت مدفن امامان و قبر پیشوایان مورد احترام مذهب تشیع، با آیتالله سیستانی نیز دیدار کند روحالله پیشنهاد قدیمی خود را تکرار میکند و او نیز با یک بیمیلی ساختگی آن را میپذیرد. این دیدار چنان روحالله را وسوسه کرده بود که به بهانه ملاقات مخفیانه و محرمانه با آقای سیستانی با فرزند کوچک آقای خامنهای نیز دیداری داشته و با مستندسازی هرچند مخفیانه این دیدار محصول آن را (اعم از تهیه عکس، صوت وفیلم از این دیدار بهصورت مخفیانه یا دستکم استفاده از یک شخص ثالث برای تهیه عکس و فیلم از ورود و خروج خود و میثم به ساختمانی که جلسه در آن برگزار میشد) بهعنوان برگ برنده خود در مواجهه با نهاد قدرت بکار گرفته، آن را به اهرمی برای کاهش فشارهای امنیتی علیه آمدنیوز، خود و خانوادهاش و بهطور کلی مدیریت رخدادهای پیشبینینشده بعدی تبدیل کند.
اکانت منتسب به میثم خامنهای که قبلا با رد ادعای فردی که خودرا عضو دفتر آیتالله سیستانی معرفی کرده بود اعتماد روحالله را به خود جلب کرده بود فردی را به وی معرفی میکند که به گفته شاهدان علاقهمند بوده تا از طرف دفتر آیتالله سیستانی سالانه ۳۰ میلیون یورو برای ایجاد و فعالیت تلویزیون آمدنیوز هزینه کند. شیرین نجفی که در این زمان تنها فرد معتمد مدیرمسئول آمدنیوز بوده از وی اجازه میخواهد تا برای تحقیق درباره جزئیات موضوع به عراق برود. با ارسال تصاویری از اسکناسهای ۵۰۰ یورویی و رزرو بلیط و حوالهی ۱۰ هزار یورو در دو نوبت برای روحالله زم، و مهمتر از همه استخاره کذایی پازل فریب این فعال رسانهای جریانساز و دردسرآفرین کامل میشود.
[1] لیست بدهکاران بزرگ بانکی در دوره احمدینژاد، ماجرای واردات شیرخشک فاسد توسط یاسین رامین همسر سابق مهناز افشار و چند سند و مدرک دیگر (که روحالله قبل از پایهگذاری آمدنیوز ، پیشخبر یا بخشهایی از این اخبار و اسناد را در آن رسانه منتشر کرده بود) تا قبل از وصل میثم خامنهای به ما مهمترین اسناد منتشر شده در آمدنیوز بهشمار میآمد اما انتشار اخباری نظیر کشتهشدن سردار حسن اکبری از محافظان آیتالله خامنهای قبل از همه رسانهها با جزئیات کامل، ماجرای پولشویی یکی از سرداران سپاه برای مجتبی خامنهای، انتشار اطلاعاتی جزئی از پروندهسازی برخی چهرههای امنیتی برای قانع کردن رهبر جمهوری اسلامی برای حصر آقایان موسوی و کروبی، انتشار خبر انتقال ۶۳ حساب قوه قضائیه به نام صادق لاریجانی و نفع شخصی او از موجودی بیحد و حصر این حسابها که ماهانه دهها میلیارد تومان سود به موجودی این حسابها تعلق میگرفت و موارد بسیار دیگر... موجب شد تا نام یک کانال تلگرامی چنان برسر زبانها بیفتد که انگار فقط یک رسانه قبل اعتماد وجود دارد.
[2] اوایل سال ۹۶ بود که دکتر مهدی خزعلی درگفتگوی خود با تلویزیون دُرّتیوی ضمن انتقاد از عملکرد نهادهای امنیتی در بکار گرفتن خانمهای جوان و گاه متاهل در دام گستردن برای فعالان سیاسی شناخته شده برای نخستینبار فاش کرد که پس از اطلاع و اطمینان از دام مهلکی که آنها برای روحالله زم پهن کردهاند با این فعال رسانهای که در چند روزی در ترکیه حضور داشت تماس گرفته او را از ماجرا مطلع میکند. بهگفته وی این خانم بخاطر عذاب وجدان دست بهدامن آقای خزعلی شده بود تا با نفوذی که دارد بتواند شر نهادهای امنیتی را از سر او کم کند. بعدها آقای سید احمد شمس و همسرش خانم مریم صفایی نیز در یک مصاحبهی فریب (که خبرنگاران امنیتی شاغل در خبرگزاری فارس آن را تدارک دیده بودند) به دیدار روحالله با یک خانم متاهل در زمانی که این خبرنگار در آنکارا میهمان آنها بود اشاره میکنند. روحالله بعدها در یک گپ و گفت دوستانه نقش این پرستوی امنیتی را در حذف زندهیاد محمدحسین تاجیک برای من شرح داد
[3] روحالله زم بعد از این موضوع درباره محور و محتوای پرسشهایش از آیتالله سیستانی با بیش از پنج نفر (ازجمله آقای حسن فرشتیان) مشورت کرده بود و تقریبا همه این افراد انجام این گفتگو را غیرممکن دانسته بودند اما ظاهرا روحالله نظر دیگری داشت و وقعی به انذارهای دوستانش نگذاشت.