زمان فِیلی
در میان حاکمیتهای دیکتاتوری و فاسد در جهان، حاکمانی نیز وجود دارند که چارچوبهای تعریفی این مقوله را هم رد کرده و علنا در مقابلِ نظمِ جهانی ایستادهاند. حاکمیت چنین حاکمانی را دیگر نمیتوان دیکتاتوری نام نهاد؛ بلکه همان دزدانی هستند که لباس پلیس بر تن کرده و به راهزنی میپردازند.
دو حکومتِ تکحزبیِ حزبالهیِ- کمونیستی؛ یعنی جمهوری اسلامی در ایران و جمهوری خلق کره شمالی در زمرهی رژیمهایی هستند که در هیچ قالبی نمیگنجند و در توهمِ قدرت، خود را هم منتخب مردمشان میپندارند. این دو حاکمیتِ فرا دیکتاتوری، از حمایتِ کشورهای ورشکسته و یاغی مانند ونزوئلا و کوبا و روسیه و چین و امثالهم نیز برخوردار بوده و هستند.
این دو رژیم شباهتهای زیادی با یکدیگر دارند اما، وجه اشتراکِ اصلی رهبرانشان، عشق به موشک و گفتمان ضد آمریکایی است. علاقهی موشکی دو رهبر حاکم بر ایران و کره شمالی چنان است که گفتمان دیپلماتیکِ آنها تبادلِ موشکی است و همین، عاملِ مهم نزدیکیشان به یکدیگر است.
نکتهای که باید به آن توجه داشت بسترِ حکومتی دو کشور کره شمالی و رژیمِ ایران، همان ارتجاع سرخ (کمونیستها) و سیاهی (اسلامگرایان) است که شاه فقیدِ ایران همواره به آن تاکید داشت. سرانجام نیز همین موضوع، ایران را به قهقرای سقوط کشاند و باعث شد؛ اسلامگرایان شیعی قدرت را به زعمِ خود مادامالعمر در دست گیرند، که البته در بُعد کمونیستی هم در کره شمالی صادق است.
نزدیکی دو حاکمیتِ ایدئولوژیک و واپسگرای پیونگ یانگ و تهران به زمان جنگ ایران و عراق برمیگردد. در آن هنگام کرهشمالی موشکهای مستهلک و اسقاطی به رژیم خمینی میفروخت و تا کنون نیز با همراهیِ چین کمونیست ادامه دارد. حال ملایان با بزک کردن همان موشکهای فرسودهی دههی شصت قرن بیستم در شوروی سابق، آن را تولید ملی و پشتوانهی قدرتِ نظامی خود میدانند.
پیمان مودتِ مرتجعینِ در کره شمالی و ایران در اردیبهشت 1368 خورشیدی و با سفرِ علی خامنهای در مقام رئیس جمهوری - یک ماه قبل از مرگ خمینی- به پیونگ یانگ در دیدار با کیم ایل سونگ رهبر و بنیانگذارِ خلق کمونیستی کرهشمالی به ثبت رسید. در آن سفر علی خامنهای با حضور در مجمعِ خلق به ستایشِ غربستیزی و تشویق مبارزه با آمریکا پرداخت که وجه مشترک این دو حاکمیت بوده و به انقلاب اسلامی ایران در همین راستا اشاره داشت.
از نگاه علی خامنهای در آن سخنرانی؛ که تا اکنون نیز ادامه دارد، ایران و کرهشمالی در مقابل آمریکا باید توان موشکیِ خود را افزوده و مردم نیز باید توانِ مقاومت هرگونه تحریمی را پذیرا باشند. آنچه طی این سالها محرز گردیده سیاست حکومتهای این دو کشور هیچ تغییری نکرده و آمریکاستیزی با چاشنیِ موشکآزمایی، بر فقر، قحطی، گرسنگی و عقبماندگیِ مردمشان برتری دارد.
بنیادگرایانِ اسلامی تهران یا کمونیستی پیونگیانگ؛ کدامیک برای امنیت دنیا خطرناکتر هستند؟
مسلما در هر کشوری که تجهیزات و ادوات نظامی- موشکی در خیابانها برای عموم به نمایش درآید، بیهیچ گونه تاملی باید گفت؛ حاکمیتِ آن کشور بیمار است و اهمیت زندگیِ مردم نزد آن دولتمردان مرده است. در واقع این حرکت کلید سقوطِ اجتماعی- فرهنگی و فروپاشی اخلاقی یک جامعه است.
شوروی سابق یکی از رژیمهایی بود که مدام به نمایش موشک و ابراز قدرتِ نظامی میپرداخت و نهایتا چنان فرو ریخت که تکهتکه شد و اثری از نامش بر جای نماند، هر چند روسیهی پوتین آن راه را در پیش گرفته است.
جمهوری اسلامی در ایران و جمهوری خلق کره شمالی نیز سالها است دست به چنین نمایشهایی زده و تمامیِ دلخوشیشان آزمایش موشک است. این دو حاکمیت، در کشتار و شکنجهی مردم و نقض حقوقبشر نیز بسان هم عمل میکنند. آنها هیچ توجهی هم به اخطارهای نهادهای بینالملی ندارند، و در حالی که به شعارهای پوچ آمریکاستیزی به عنوان ضدیت با امپریالیزم آویزان هستند که از هیچ قدرت تولیدی و اقتصادی هم بهرهمند نیستند.
با تمامیِ شباهتهایی که دو حاکمیتِ دیوانه و خودسر پیونگ یانگ - در عین اختلاف ایدئوژیک- با یکدیگر دارند اما، رژیم اسلامگرا در ایران بیشتر از حکومتِ کیم جونگ اون در کره شمالی برای دنیا وحشتناکتر و خطرناکتر است.
آنچه این دو حکومت را متمایز میسازد، اعمال تروریستیِ رژیم ملایان است که تمام دنیا را بدان تهدید میکند و مواردی از تهدید را نیز حتی عملی کرده است.
جمهوری خلق کره شمالی گرچه گاه به گاه و به تازگی تقریبا به طور روزانه، به آزمایش موشکی میپردازد ولی حقیقتا تهدید تروریستی برای دنیا محسوب نمیشود و به همین خاطر نیز قابل کنترل است. به همین روی پرزیدنت ترامپ به شکل شفاف با کرهشمالی به گفتوگو پرداخته و آزمایش هستهای آنان را متوقف کرده است.
حکومتِ ولایت فقیه در ایران به جهاد و صدور انقلاباش معتقد است و با تجهیز و پشتیبانی انواع نیروهای نظامی- شبهنظامی و همچنین پرورش افراد انتحاری خطری بزرگ برای تمام دنیا است. در هر جا که خرابکاری به وجود میآید رژیم ایران در آن نقش دارد.
اما آنچه مهم است؛ جمهوری راهزنان در ایران قابل کنترل نیست و با تحریم نیز هرگز تغییری در رفتار آنها به وجود نخواهد آمد، لذا تنها راه کنترل آنان ساقط کردن کلیتِ حاکمیت آنهاست.
پرزیدنت ترامپ نقطهی وحشت را درست تشخیص داده و آن را نشانه رفته است. با سقوط جمهوری اسلامی در ایران علاوه بر اینکه دیگر مجانین موشکی به انزوای مطلق خزیده میشوند دنیا شکل زیباتری به خود خواهد گرفت، چراکه دیگر کسی هزینهی وحشتناک حاکمان دزدسالار اسلامی را نخواهد پرداخت.