خشم پنهان مردم که جامعه ی ایران را در مسیری نامشخص و خشونت آمیز قرار داده و به وضوح در اکثر افراد جامعه قابل روئیت است. کارشناسان علوم اجتماعی نسبت به تبعات خشم فروخورده جوانان و نوجوانان در کشور هشدار میدهند و خواستار راهی برای مدیریت آن هستند. رفتارهای خشونت آمیز ناشی از این پدیده که هر روز در قالب طغیان های کوچک شدت می یابند در اصل آتشفشان خاموشی است که آبستن انفجاری مهیب در آینده ای نزدیک خواهد بود.
هر روز در گوشه و کنار ایران جنایتهایی را میبینیم که حاصل خشم فروخورده افراد ناکام جامعه است و نتیجه آن قربانی شدن خود و نزدیکان این افراد بوده است. بازتاب جنایتهای خانوادگی در روزنامههای سراسری که هر روز خوانندهی این حوادث هستیم و در چند هفته اخیر چندین نمونه از آن را در شهرها و روستاهای مناطق مختلف شاهد بودیم.
در یکی از روستاهای بانه پسری با اسلحه، پدر و مادر و برادر و خواهر خود را بە قتل می رساند، در روستایی از توابع شهرستان قروه پسری خانه خود را آتش زده و خود و مادر و برادرش را از بین برد. در دیواندره مردی خانواده همسرش را به گلوله بست....و هزاران مورد دیگر در سراسر ایران که همگی ناشی از ناکامی جوانان در زندگی حاصل از بی تدبیری مسؤلین جامعه است.
از طرفی مائده هژبری دختری ۱۷ ساله به خاطر رقصیدن در خانه ی خود و انتشار فیلمهای رقصش در پیج شخصی بازداشت و محاکمه میشود. یقیناً مائده در اوج محدودیت های نفس گیرجامعه، در پی تخلیه ی انرژی خود بوده و راهی را که برگزیده عاری از آسیب رساندن به جامعه است. بازداشت مائده، راهی دیگر را بر روی تخلیه خشمهای افراد جامعه بسته و وقوع انفجار مهیب آتشفشان خشم پنهان جامعە را نزدیکتر خواهد کرد.
ناکامی در جامعه ی ایران هم در بعد فردی و هم در بعد جمعی، بە مرحلە خطرناکی رسیدە است. در بعد فردی، ما ایرانیان در زمینه ی شغل، ازدواج، خود ابرازی و حتی شادی دچار ناکامی هستیم و تبعات آن همچون افسردگی، انزوا و خودکشی و...در زندگیمان دیده میشود.
اما در بعد جمعی که احتمال میرود به صورت بسیار خطرناکتر خود را نشان بدهد می توان به ناکامی هویت های دینی و مذهبی اعم از بهایی، سنی ، دراویش و ... و ناکامی هویت های ملی کرد ، ترک ،بلوچ، عرب و... در برابر سیاست مرکزگرای حاکم و فراتر از اینها ناکامی و خشم ناشی از اختلاف طبقاتی ناشی از سیاستهای حاکم اشاره کرد که همگی نمودی از این ناکامی جمعی است و عامل اصلی آن هم سیاست های بشدت تبعیض آمیز جمهوری اسلامی است.
اکنون می بینیم که با کانالیزه کردن این خشم پنهان جمعی توسط جمهوری اسلامی در راستای اهداف خود و مسلح کردن گروههای تندرو مذهبی (سنی)سعی در بکارگیری آخرین اهرمهای خود برای شعله ور کردن این آتش خشم و رهایی خود از این طریق از مهلکه ای دارد که به واسطهی سیاستهای نابخردانه اش در آن گرفتار شدهاست.
پرسش اینست طغیان این خشم های فروخورده جامعە بە کجا خواهد رسید؟ آیا ما خود نمی توانیم در جهت دهی این خشم های فروخورده نقشی ایفا کنیم و نوک پیکان زهرآلود خشم را به سوی بانی اصلی آن یعنی جمهوری اسلامی نشانه بگیریم؟