هوم لند سکیوریتی (Homeland security)
در هزارتوی رابطە پیچیدە ترکیه و دولت اسلامی عراق و سوریه موسوم به داعش، هنوز مشخص نیست چه میزان از این رابطه در مقابل با رابطهها و حمایتهای شخصی مقامات ترکیه و یا در نتیجە سرمایهگذاری داعش از طریق شبکه گسترده آن در داخل ترکیه برای انتقال جنگجویان خارجی، اسلحه، و کمکهای پزشکی، مستقیم و یا رسمی بوده. در هر صورت، هر دولتی به دیپلماتهایی نیاز دارد تا بر سر قراردادهای سیاسی با کشورهای همجوار خود مذاکره کند. به نظر داعش هم از این قاعده مستثنی نبوده. محققین مرکز بینالمللی مطالعات افراطگرایی خشونتآمیز در ماه فوریه سال ۲۰۱۹ در مصاحبهای پنج ساعته با یک امیر داعش به نام ابو منصور المغربی به این اطلاعات دست یافتند. بنا بر ادعای خودش ابو منصور سفیر دولت اسلامی در ترکیه بوده است.
بغداد- عراق - ابو منصور المغربی سه سال حضور خود در داعش را چنین توصیف میکند: کار من در رقه بررسی امور بینالمللی بود، وظیفهام برقراری ارتباط بین دولت اسلامی و سازمان اطلاعات ترکیه بود. راستش، ماجرا از زمانی آغاز شد که در مرزها مشغول به کار بودم.
وی قبل از اینکه به یک امیر و سفیر داعش در ترکیه بدل شود، به یاد اولین سمت خود در دولت اسلامی میافتد.
ابو منصور که یک مهندس الکترونیک اهل مراکش است در سال ٢٠١٣ به سوریه آمد. او بیان میکند، همانند بسیاری از جنگجویان خارجی با امید رهاسازی مسلمانان از بند رژیمهای دیکتاتوری و ایجاد یک خلیفە اسلامی تحت موازین اسلامی به سوریه آمد. او از کازابلانکا در مراکش به استانبول در ترکیه آمد و از طریق مرز جنوبی ترکیه وارد سوریه شد. اولین مقصدش ادلب بود، دقیقاً همان زمانی که درگیریها بین گروه النصره و داعش آغاز شده بود. ابو منصور دولت اسلامی داعش را برای عضویت انتخاب کرد و داعش او را مسئول مرز سوریه با ترکیه کرد. وظیفهاش پذیرش مداوم جنگجوهای خارجی بود که از ترکیه به سوریه سرازیر میشدند. بسیاری از آنها آرمانی مشابه او را داشتند.
ابو منصور توضیح میدهد «وظیفهام هدایت فعالیتهایی برای پذیرش جنگجویان خارجی در ترکیه بود. » منظور ابو منصور شبکهای از اعضای داعش در ترکیه بود که کار مسافرت جنگجویان خارجی را از استانبول به شهرهای مرزی قازی عنتاب، آنتاکیا، و شانلو اورفا تسهیل میکردند. ابو منصور میگوید، «بیشتر آنها از داعش پول میگرفتند» ولی آنها را از اعضای داعش جدا میکند زیرا آنها باوری به آرمانهای داعش نداشتند. گفت: «بیشتر آنها در طرف ترکیه مشغول بودند، هدفشان پول بود.» وی همچنین اذعان میکند، «بسیاری در ترکیه با داعش بیعت کردهاند. اعضا و گروههای داعشی زیادی در ترکیه وجود دارد، ولی هیچ گروه مسلح داعشی در ترکیه فعالیت نمیکند.»
در رابطه با جنگجویان خارجی، ابو منصور میگوید: «آنها از کشورهای مختلفی میآمدند، بیشتر از کشورهای شمال آفریقا بودند. اروپاییهای عضو داعش زیاد نبودند، در کل چیزی حدود ٤ هزار نفر بودند.
وی میافزاید: «١٣ هزار نفر از تونس و ٤هزار نفر از مراکش بودند، جنگجویان کمی از لیبی میآمدند، حدود هزار نفر، زیرا آنها خودشان یک جبهه داشتند. این آمارها فقط تا سال ۲۰۱۵ است. این ارقام کاملاً با دادههای جمعآوری شده از ملیت و تعداد جنگجویان خارجی داعش همخوانی دارد، بیشتر جنگجوهای خارجی از تونس بودند. اعداد را بسیار دقیق بیان میکند.
از او پرسیدم: «پس نقش تو از یک منشی ساده در مرکز پذیرش و ثبت جنگجوهای جدید بیشتر بود؟» زیرا میدانستم که او بسیار شخص مهمی بوده که تنها به آمار داعش دسترسی داشته باشد.
از اینکه اهمیت سازمانیاش بالاتر از آن چیزی بود که بیان میکرد، با لبخندی بر لب پاسخ داد: «وظیفهام حفاظت از مرزهای بین سوریه و ترکیه و پذیرش جنگجوهای خارجی بود.»
مشخص بود که او مسئول مهمی بود، از او پرسیدم: «پس یک امیر داعش بودی؟»
تایید کرد «بله»، انگار از اینکه ردە سازمانیش در داعش لو رفته خوشحال است. «در آغاز تنها جنگجوها را ثبتنام میکردم، سپس به ناظر بدل شدم. بله امیر بودم.»
جنگجوهای خارجی داعش
در بارە زنانی که از ترکیه به سوریه آمدند حرف زدیم. او گفت: «زنان مجرد مستقیماً به رقه، مرکز زنان مجرد میرفتند. زنان متاهل هم نزد شوهرانشان میرفتند.» گفت که زن و شوهران در مهمانخانههای داعش میماندند. «از آنجایی که خانوادگی میآمدند، خانهای در اختیار آنها گذاشته میشد تا شوهر آموزشهای خود را تمام کند» منظورش آموزشهای نظامی و کار با اسلحه داعش و همچنین «آموزش اجباری شریعه» بود که در آن به جنگجویان جدید ایدئولوژی تکفیر داعش را آموزش میدادند. ایدئولوژی که به استفاده از خشونت برعلیه مرتدها و کافران و همچنین مسلمانان دیگر مشروعیت میبخشد.
ابومنصور قالب و ماهیت فرمهای پذیرش داعش را توضیح میدهد. «فرمی بود که در آن سوالاتی در بارە تجربه، کشورهایی که تاکنون به آنها سفر شده و غیره را میپرسید. خوب جزئیات آن را به خاطر ندارم. اما بسیار مشروح بود. افرادی وجود داشتند که تحصیلات آکادمیک داشتند. ما رشته، مطالعات و زبانهای او را در فرمهای خودمان ثبت میکردیم.» به گفتە ابومنصور به کارگیری آنها در شغلهای مختلف درون اردوگاههای آموزشی انجام میشد. وی افزود: «در این اردوگاهها افراد بسیار مطمئنی ادارات داعش را برای به کارگیری افراد بعهده داشتند. اگر کسی میگفت مهندس است او را در همان شغل به کار میگرفتند. دفتر مدیریت منابع انسانی وجود داشت. البته تفاوتهایی وجود داشت، کسانی در میان ما بود که میخواستند شهید شوند.»
شهیدان و آنهایی که به سلولهای خفتە داعش بدل شدند
از او پرسیدم که برای آنهایی که میخواستند «شهید» شوند چه اتفاقی میافتاد، جواب داد: «مراکز خاصی برای این امور وجود داشت.»
ابو منصور میگوید تعداد آنهایی که برای مردن به خلافت اسلامی ملحق شدند در آغاز بسیار بیشتر بود. «قبل از سالهای ٢٠١٤ و ٢٠١٥ تعداد زیادی از آنها میخواستند شهید شوند. حدود ٥٠٠٠ نفر برای شهید شدن آمدند. من آنها را به مرکز نفرستادم.» به جایی اشاره داشت که کادرهای انتحاری در قرنطینه بودند و برای عملیاتهای مرگ تشویق میشدند. وی ادامه داد: «من تنها آنها را ثبت میکردم و آنها را به اردوگاههای آموزشی میفرستادم. پس از آن در رقه یک مرکز وجود داشت، یک مرکز مدیریتی که مشخص میکرد چه کسی باید به کجا برود که به من ارتباطی نداشت.»
به گفتە ابومنصور تعداد کسانی که آماده شهادت بودند با استقرار و ثبات خلافت رو به کاهش نهاد. «با ثبات رقه از تعداد کسانی که به دنبال شهادت بودند کاسته شد. پس از آن بیشتر برای زندگی میآمدند. تعداد کمی هم بودند که میخواستند شهید شوند.» با همان دقتش در به یادآوری اعداد پذیرش جنگجوهای خارجی، گفت: «قبل از ٢٠١٤، ٥٠ درصد برای شهادت آمدند. سپس به زیر ٢٠ درصد کاهش یافت.»
ابو منصور به یاد میآورد: «در طول سالهای ٢٠١٤ و ٢٠١٥ حدود ٣٥ هزار جنگجوی خارجی به داعش پیوستند. بعد از آن اطلاعی ندارم، ولی تعداد هرساله رو به کاهش بود.» اعدادی که ارائه میدهد با اعداد کارشناسان که تخمین میزنند ٤٠ هزار جنگجوی خارجی به سوریه رفتند و بیشتر آنها به داعش ملحق شدند، همخوانی دارد.
در رابطه با آنهایی که توسط اطلاعات داعش برای آموزش دعوت میشدند و به کشورهای خود باز میگشتند و عملیات تروریستی انجام میدادند ابو منصور میگوید: «ما پذیرنده بودیم. وظیفە ما نبود که آنها را به بازگشت و انجام حمله ترغیب کنیم. این کار در رقه انجام میشد.»
هرچند او این نکته را تایید میکند. ابو منصور میگوید: «کسانی بودند که جنگجوها را به بازگشت و انجام عملیات تشویق می کردند. ولی وظیفه ما این نبود. ما پذیرش بودیم.» در ادامه توضیح میدهد: «وجود دارند، اما همه آنهایی که به کشورهای خود بازگشتند، سلولهای خفته نیستند. بسیاری داعش را ترک کردند، بسیاری از وضعیت راضی نبودند و رفتند.» میتوان از حرفهای او چنین برداشت کرد که بسیاری از اعضای داعش که به کشور خود در اروپا بازگشتند ممکن است سلولهای نهفته این گروه تروریستی باشند. ابو منصور در ادامه گفت: «مراکز مدیریتی در حلب و رقه بودند، من گذرنامه هایشان را به آنان پس دادم و آنها را ثبت کردیم.»
تبدیل به سفیر داعش
ابو منصور به یاد میآورد کە «بعد از حملە ائتلاف علیه داعش به مرزها، به رقه رفتم. در شرق و در رقه ثبات وجود داشت. سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ بود. وقتی از ابو منصور پرسیدیم که آیا زخمی های داعش اجازه عبور از مرز برای مداوا در ترکیه را داشتند، فهمیدیم که ابو منصور تنها یک امیر نبوده، بلکه یک دیپلمات هم بوده.
ابو منصور ادامه داد «توافقها و قراردادهایی بین سازمان اطلاعات ترکیه و سازمان اطلاعاتی داعش در مورد گذرگاههای مرزی وجود داشت. ملاقاتهای مستقیمی با میت (سازمان اطلاعات ملی ترکیه) داشتم. نشستهای زیادی انجام شد.»
زمانی که از وی پرسیدم که دقیقاً چه اشخاصی از دولت ترکیه با اعضای داعش ملاقات کردهاند، پاسخ داد، «گروهی بودند، برخی نماینده سازمان اطلاعاتی ترکیه و بعضی نماینده ارتش ترکیه بودند. تیمهایی از سه تا پنج گروه حضور داشتند. بیشتر نشستها در ترکیه بود، در مراکز نظامی و یا دفاتر دولتی. به موضوع مورد بحث بستگی داشت. بعضی مواقع هر هفته ملاقات صورت میگرفت. به اتفاقاتی که رخ میداد بستگی داشت. بیشتر نشستها در شهرهای مرزی برگزار میشد، بعضی هم از نشستها در آنکارا و قازی عنتاب انجام شد.»
زمانی که گفت با مقامات دولت ترکیه در آنکارا دیدار داشته، ناخودآگاه وی را در ذهن خود تا مقام سفیری بالا بردیم. دقیقاً همان سمتی که او داشت هم سفیری بود. «از مرزها میگذشتم و آنها به من اجازە ورود میدادند. مقامات ترک همیشه ماشین و محافظ در اختیار من میگذاشتند. گروهی سه چهار نفره از داعش هم همراه من بودند. من بیشتر اوقات مسئولیت این هیات اعزامی را به عهده داشتم.»
ابو منصور به نظر با مقامات بلندپایه از تمام شاخههای امنیتی دولت ترکیه دیدار میکرد و بر سر قراردادها مذاکره میکردند. ابو منصور ادامه داد: «موضوع منافع مشترک موضوع بسیار مهمی بود. زمانی که یک دولت جدید درست میشود و از دیگر نقاط دنیا جدا میشود، اتفاقی جدید رخ میدهد. مذاکرات آسان نبود. بسیار طول میکشید، بعضی مواقع مذاکرات سخت میشد.»
ابو منصور میگوید: «آنقدر هم آدم مهمی نیستم.» طوری که انگار زیاد با عنوان سفیر موافق نیست. او اذعان داشت که سفیر عنوانی نبود که در دولت اسلامی استفاده شود. با این حال هرچه ادامه میدهد، در مییابیم که نفوذ «دیپلماتیک» او حتی تا سطح خود رئیس جمهور ترکیه گسترش یافته بود. «نزدیک بود با او ملاقات کنم، اما امکانش فراهم نشد. یکی از افسران اطلاعاتی گفت اردوغان میخواهد شخصاً با تو ملاقات کند، اما این اتفاق رخ نداد.»
ابو منصور توضیح میدهد، «من دستورات را از نمایندە مجلس شورای داعش، محمد هدهد که عراقی بود میگرفتم. نمایندگان مجلس شورای داعش بیشترین قدرت را داشتند؛ آنها یک کمیته مذاکره و هیئت اعزامی تشکیل دادند.» در رابطه با ابوبکر بغدادی، ابو منصور اقرار میکند: «مدت کوتاهی با او ملاقات کردم.» بیشتر ۱۴۱ عضو ارشد داعش که تاکنون موفق به مصاحبه با آنها شدهایم، تایید کرده اند که با ابوبکر بغدادی دیداری نداشته و گفتهاند که رهبری گریزان و پنهان از انظار بود.
استفادە دولت اسلامی برای ترکیه
از او پرسیدیم رابطه ترکیه و داعش برای تامین مالی داعش بود. ابو منصور پاسخ داد: «هیچ تبادل پولی بین ما صورت نگرفت،» اقرار کرد، «یک رابطە همکاری - دیپلماسی بوده که به سود هر دو طرف بود.» نفع آن به گفته ابو منصور این بود که «ما در مناطق مرزی بودیم و ترکیه میخواست مرزهایش را کنترل کند و بر شمال سوریه اشراف داشته باشد. آنها نهتنها برای کنترل مناطق تحت کنترل کوردها برنامه داشتند، بلکه خواهان تمام شمال سوریه و عراق بودند، از شهر کسب در شمالیترین نقطه سوریه تا موصل.
ابو منصور میافزاید «این ایدئولوژی اسلامی اردوغان است، آنها خواهان تمام مناطق شمالی سوریه و عراق بودند. طرف ترکی همیشه بر این امر تاکید داشت. میخواستند شمال سوریه را کنترل کنند چون هدف آنها این بود. ما در بارە آنچیزی که اردوغان به طور آشکار بیان میکرد مذاکره میکردیم نه آن چیزی که واقعاً آرزو داشت. این قسمت از سوریه قسمتی از ممالک امپراتوری عثمانی بود. قبل از معاهده سایکس پیکو و جنگ جهانی دوم، حلب و موصل قسمتی از امپراتوری عثمانی بود. توافقنامه سایکس پیکو که عثمانیها این مناطق را از دست دادند، صد سال پیش امضا شد. در نشستها در باره تأسیس دوبارە امپراتوری عثمانی حرف زدیم. این دورنمای دولت ترکیه بود.»
ابو منصور روشن میسازد که آنچه در ملاقاتها با ترکها بر سرش بحث میشد در حقیقت آرزوی اردوغان بود، اما لزوماً همه در مورد آن موافق نبودند، در ادامه در مورد اهداف ترکیه در سوریه میگوید: «نمیتوانم بگویم که تمام دولت ترکیه چنین هدفی داشتند، بسیاری مخالف محقق شدن این پروژه بودند. آنها میگفتند، تلاش میکنیم حزب کارگران کوردستان و کورد ها را شکست دهیم. از اتحاد بین کورد ها و احتمال به وجود آوردن یک دولت کوردی میترسیم، اما کورد ها تا حلب پیشروی کردند.»
ابو منصور میافزاید: «از آنجایی که آنها عضو ناتو هستند، نمیتوانند ناتو را از خود برنجانند، پس نمیتوانستند به طور مستقیم وارد عمل شوند، اما آنها میخواستند ملت کورد را نابود کنند. برای این کار آنها به داعش متوسل شدند و از دولت اسلامی در این راستا استفاده کردند.»
او توضیح میدهد: «سود آن برای دولت اسلامی بسیار زیاد بود، آنها حامی ما بودند. حدود سیصد کیلومتر مرز مشترک داشتیم. ترکیه برای ما مسیر ورود جنگجو، غذا، دارو و بسیاری از چیزهای دیگر بنام کمکهای انسان دوستانه بود. گذرگاهها باز بود.»
هرچند در مورد واردات اسلحه از ترکیه ابو منصور روشن میکند، و توضیح میدهد: «کسی نمیتواند ترکیه را به کمک تسلیحاتی به داعش متهم کند، چون ما اسلحهها و مهمات خود را از منابع مختلفی تهیه میکردیم. در حقیقت ما نیازی به گرفتن اسلحه از ترکیه نداشتیم. جنگجویان ارتش آزاد ترکیه اسلحههای خود را در ازای یک پاکت سیگار معاوضه میکردند. گروههای مافیایی و قاچاقچیان زیادی به ما اسلحه و مهمات میرساندند.»
ابو منصور ادامه داد: «در سوریه درآمدهای نفتی برای خرید اسلحه و هر آن چیزی که نیاز بود کفایت میکرد، ماهانه بیشتر از ۱۴ میلیون دلار درآمد نفتی داشتیم، و نصف همین مبلغ تمام مخارج تسلیحاتی ما را تامین میکرد.» زمانی که در باره مبلغ زیاد ۷ میلیون دلار در ماه برای اسلحه از او سوال کردم، وی پاسخ داد: « مبلغ زیادی نبود، بعضی مواقع ترکیه عملیاتهایی انجام میداد که تنها مدیریت یک نبرد ۱۰ میلیون دلار برای ترکیه هزینه داشت.» زمانی که از او اطلاعات بیشتری در مورد بودجه کل داعش خواستیم، ابو منصور گفت که یک سال نیم است که زندانی است و بودجه کلی داعش را به خاطر ندارد. با این حال به نظر میرسید که به خوبی از آن اطلاع دارد.
مذاکره برای عبور از مرز ترکیه
«با مقامات ترکی برای انتقال جنگجویان مجروح خود به بیمارستانهای ترکیه مذاکره میکردیم. برای ما کار را آسانتر میگرفتند، گذرنامە آنهایی که برای درمان به ترکیه میرفتند، بررسی نمیشد. همیشه یک گذرگاه باز بود. با آمبولانس میتوانستیم بدون هیچ توقفی از مرز رد شویم. نقاط ورودی زیادی به ترکیه وجود داشت. نیازی به هیچ برگە هویتی نبود. فقط باید آنها را باخبر میکردیم.»
زمانی کە از او پرسیدم چگونه از مرز وارد ترکیه میشدید، ابو منصور پاسخ داد: «زمانی که جنگجویی زخمی میشد، بیمارستانی در سوریه بود و این بیمارستان فرد زخمی را با آمبولانس به مرز میبرد. آمبولانسهایی هم در طرف ترکیه در انتظار زخمی های ما بودند. پزشکهایی بودند که از بشار اسد متنفر بودند. آنها جنگجویان ما را درمان میکردند. سازمان اطلاعاتی میت ترکیه از هر موقعیت بحرانی باخبر میشد و آمبولانسهای خود را به مرز میآورد. بیمارستانهایی هم در مجاورت مرز قرار داشتند. آنهایی که نیاز به درمان فوری داشتند در آنجا معالجه میشدند و سازمان اطلاعاتی میت دیگران را به نقاط دیگری در ترکیه اعزام میکرد. پزشکهای ترکیهای و سوری زیادی بودند که مشتاق کمک به ما بودند. اگر امکانات کافی برای درمان آنها در مرز وجود نداشت، اطلاعاتی های ترک زخمی های ما را به شهرهای دیگر ترکیه اعزام میکردند.»
از او پرسیدیم چه کسی هزینههای درمانی را پرداخت میکرد. با اذعان به اینکه او در این زمینه اطلاعات چندانی ندارد، ابو منصور توضیح داد: «دولت اسلامی هزینه درمان را پرداخت میکرد، اما بعضی از بیمارستانهای دولتی ترکیه جنگجوهای زخمی داعش را به صورت رایگان درمان میکردند. فقط از توافق گشودن گذرگاهها برای زخمی های داعش و ارسال آمبولانس از جانب ترکیه مطلع بودم. یک توافق بین دو دولت بود. من بر سر این توافقها مذاکره میکردم. توافقهایی در مورد گذر مجروحان، ورود تجهیزات درمانی، و همچنین آب، آب رودخانه فرات.»
مذاکره برای آب
مسئله آب برای داعش بسیار مهم بود. در واقع داعش قادر بود از آن برای کشاورزی و تولید برق از سدها استفاده کند. «با ترکیه توافق کرده بودیم اجازه ورود ۴۰۰ مترمکعب در ثانیه آب را به داخل سوریه بدهد. بعد از انقلاب سوریه آنها میزان آب ورودی را به ۱۵۰ متر مکعب در ثانیه کاهش داده بودند. بعد از مذاکرات در سال ۲۰۱۴ سطح آب ورودی به ۴۰۰ متر مکعب در ثانیه افزایش یافت. ما از آن برای تولید برق و امور دیگر زندگی استفاده میکردیم. آب در سوریه نمیماند، در مسیر خود وارد عراق میشود. اهمیت آب بسیار زیاد است. نباید تنها از طریق سدها برق تولید کنیم، میتوانیم از منابع دیگر برای مثال سوخت استفاده کنیم. اما آب برای کشاورزی لازم است. سه سد وجود دارد. بزرگترین آنها سد تبقا است. با ۱۵۰ متر مکعب در ثانیه هم میشد برق تولید کرد، ولی اگر سطح آب دریاچه به پنج متر برسد، ژنراتور ها کار نمیکنند.»
از او پرسیدیدم در مقابل آب داعش چه چیزی را به ترکیه داد، ابو منصور توضیح داد: «زمان زیادی صرف مذاکره شد. ما به آنان امنیت دادیم، این امتیاز بسیار بزرگی است. ترکیه امن و با ثبات باقی ماند.» منظور ابو منصور این بود که داعش توافق کرده بود که در داخل ترکیه عملیات تروریستی انجام ندهد.
«در مذاکرات نمیشد بگوییم که به ترکیه حمله نمیکنیم. این شیوە حرف زدن مختص گروههای خلافکار است. در مقابل میگفتیم، تلاش میکنیم ترکیه را از نبردها دور بکنیم. ما دشمن ترکیه نیستیم. آنها متوجه منظور ما بودند. بارها گفتیم که شما نه دشمن ما هستید و نه دوست ما.»
ابو منصور توضیح میدهد که داعش هم با ترکیه و هم با رژیم اسد برای مدیریت و کنترل سد طبقا و همچنین دیگر منابع در حال مذاکره بود. «در پایان زمانی که رقه در محاصره قرار کرفت، نیروهای ائتلاف تلاش کردند سد را کنترل کنند. کنترلی وجود نداشت. تمام دریچهها بسته بود و سطح آب بالا آمد. شایعاتی وجود داشت که امکان تخریب سد بود. اما از نظر تکنیکی چنین نمیشد. برای اینکه این مسئله برطرف شود، داعش دست به دامان مهندسین رژیم اسد شد. مهندسین برای شرکتی که در اختیار رژیم اسد بود کار میکردند. زمانی که تلاش کردند دریچههای سد را باز کنند مورد حمله نیروهای ائتلاف قرار گرفتند و در رقه مردند.»
فروش نفت
در رابطه با فروش نفت داعش، ابو منصور اقرار میکند: «بیشتر نفت سوریه به ترکیه صادر میشد، و تنها بخش کوچکی از آن نصیب رژیم اسد میشد.» ابو منصور ادعا میکند، نیازی نبود که بر سر این فروش با مقامات دولت ترکیه مذاکره کنند، «فروش نفت به صورت خودکار انجام میشد.»
او توضیح میدهد، و می گوید پسر اردوغان از طریق نفت داعش ثروتمند شد و معاملات از طریق واسطهها انجام میشد: «تجار زیادی برای این کار بودند و ترکیه تنها بازاری بود که میشد نفت را در آن فروخت. واسطههای ترکیهای پول نفت را پرداخت میکردند. نفتی هم که در اختیار رژیم اسد قرار میگرفت، یا از طریق خط لوله انتقال مییافت و یا از طریق تانکرهای سوخت کش. نفتی که دولت اسلامی به ترکیه صادر میکرد توسط واسطههایی دریافت میشد که از داعش اجازه داشتند. واسطههای رژیم اسد هم از داعش مجوز میگرفتند.»
مذاکره برای آزادی دیپلماتها، سربازان، و شهروندان ترکیهای
زمانی که از او در بارە مذاکرات آزادسازی دیپلماتها و کارگران ترکیهای بعد از تصرف موصل، سوال کردیم، ابو منصور توضیح داد: «مذاکرات در سوریه انجام شد. ورود داعش به موصل و تصرف یک روزە آن توسط داعش کاملاً قابل پیش بینی بود. روزهای زیادی طول کشید، اما به گمانم دولت ترکیه به سفیر خود در موصل گفته بود که موصل را ترک نکنند. راننده های کامیون ترکیهای زیادی آن زمان در موصل بودند. خطری متوجه آنها نبود؛ اما مذاکراتی برای آزادسازی آنان در جریان بود. داعش هم خواستههای داشت. نیاز به زمان بود.»
ابو منصور توضیح میدهد: «برای آزادی کارکنان کنسولگری از ترکیه پول درخواست نکردیم، ما خواهان آزادی زندانیان خود بودیم. سازمان اطلاعاتی میت اسم آنها را داشت. حدود ۵۰۰ زندانی ما از زندانهای ترکیه آزاد شدند و به دولت اسلامی بازگشتند.»
در رابطه با سربازان ترکیهای مقبره سلیمان شاه که ترکیه اجازه حفاظت از آن را در داخل سوریه داشت و داعش در سال ۲۰۱۴ کنترل آن را به دست گرفت، ابو منصور میگوید: «ترکیه ۴۵ محافظ داشت که هر ۶ ماه یک بار عوض میشدند. آنها زمانی که ارتش آزاد سوریه شکست خورد عوض شدند. ترکیه طوری نشان میداد که این مقبره را آزاد کرده است، ولی در واقع محافظها عوض شدند. در آن زمان به دنبال درگیری با ترکیه نبودیم. کار ما را سخت میکرد، پس مقبره را در اختیار آنها قرار دادیم.»
بازی دوگانە ترکیه در قبال غرب
بنا به گفتە ابو منصور در سال ۲۰۱۴ ترکیه میخواست بازی دوگانهای با غرب انجام دهد: به این صورت که اجازه ورود جنگجوهای خارجی را به ترکیه میداد و در عین حال طوری وانمود میکرد که اقداماتی برای جلوگیری از این کار انجام میدهد. ابو منصور توضیح میدهد: «ترکیه میخواست ورود جنگجویان خارجی به ترکیه و انتقال آنها را به سوریه تسهیل کند، آنها فقط میخواستند به این موضوع اشراف داشته باشند، اینکه چگونه و چه زمانی وارد میشوند. در واقع طرف ترکیهای گفت، باید نحوه رفتن خود را به سوریه تغییر دهید. برای مثال به جای عبور گروهی به صورت انفرادی عبور کنید. از گذرگاههای مرزی خاصی عبور کنند. بدون اسلحه بیایید. بدون ریش بلند. هرچقدر امکان دارد باید عبور شما از مرز از دیدها پنهان بماند.»
«برای مثال، اروپاییها با ریش بسیار جلب توجه میکردند، پس باید شبها از مرز رد میشدند، نمیبایست همانند دیگران به صورت گروهی وارد شوند. جنگجوهای اروپایی اگر با سوریهایها قاطی می شدند، میتوانستند بدون جلب توجه وارد شوند، عربها به راحتی میتوانستند بیایند.» از ابو منصور نپرسیدیم که به اروپاییهای عرب تبار گدرنامە جعلی سوریهای میدادند یا نه، اما با خبر شدیم که دیگر اعضای داعش که با آنها مصاحبه کردهایم با گذرنامە جعلی سوریه که داعش آنها را در استانبول تهیه کرده بود، وارد سوریه شدهاند. احتمالاً اینها همان اروپاییهای عرب تباری هستند که ابو منصور ادعا میکند به صورت عادی از طریق گذرگاههای رسمی مرزی وارد سوریه می شدند.
ابو منصور توضیح میدهد: «در سال ٢٠١٤ داعش چند گذرگاه مرزی رسمی را تحت نظارت سازمان اطلاعات ترکیه گشود، که افراد ما به راحتی میتوانستند از آن عبور کنند. اما ورود به سوریه از بازگشت به ترکیه آسانتر بود. ترکیه تحرکات را در زیر نظر داشت.»
برای آنهایی که نمیتوانستند به صورت قانونی وارد سوریه شوند، ابو منصور می گوید: «مسیرهای خاصی وجود داشت که قاچاقچیان از آن استفاده میکردند تا جنگجوهای داعش را وارد سوریه کنند. این قاچاقچیان از دولت اسلامی پول میگرفتند.» وی همچنین اشاره میکند که قاچاقچیانی که برای سالها این کار را انجام میدادند «توسط سرویسهای اطلاعاتی ترکیه هم استخدام شده بودند.» داعش هیچ اعتمادی به این اشخاص نداشت زیرا آنها این کار را برای پول انجام می دادند. «قاچاقچی مانند یک تاجر است، یک شخص که یک تاکسی دارد. به او پول میدادند ولی هیچ اعتمادی به آنها نبود. آنها لزوماً اشخاص وفاداری نبودند. شاید هم از طرفداران رژیم اسد بودند.»
سفیر داعش در آنکارا
ابو منصور به یاد میآورد: «مذاکرات ما یک بار در ترکیه انجام میگرفت و بار دیگر در سوریه و همین طور ادامه داشت. بیشتر در شهرهای مرزی نزدیک به گذرگاههای مرزی.» هرچند در سال ٢٠١٦ از ابو منصور خواسته شد که به آنکارا برود و چند هفتهای آنجا بماند. «از ما خواستند برای مدتی در ترکیه بمانیم، شاید برای ملاقات با اردوغان. در این زمان در سال ٢٠١٦ قبل از حملە نظامی به منبج بین ماههای ژوئن و و سپتامبر ٢٠١٦، ترکیه میخواست حمایت خود را از داعش متوقف کند. من به آنکار رفتم.»
ناگهان با تصور اینکه ممکن است همزمان با او در یک هتل در آنکارا اقامت داشتهام، ترسیدم. با ترسی که وجودم را فرا گرفته بود از او پرسید که در کجا اقامت داشت: «یک هتل مهمانان شخصی وجود داشت. مهمانخانە سازمان اطلاعاتی ترکیه بود. فکر می کنم در مقر اصلی سازمان اطلاعاتی ترکیه بودم و یا یک خانه امن بود. یک هفته آنجا ماندم.» هنوز با ترس تفکر اینکه از مسیری که یک فرستادە داعشی از آن در ترکیه گذشته، از او پرسیدم آیا در شهر تردد میکرد. «اگر از آنها میخواستم که به بیرون بروم مانع نمیشدند. من تحت نظر آنها بودم. آنها از من خواستند که یک هفته بیشتر برای استراحت بمانم.»
مذاکره برای منطقە حائل
ابو منصور میگوید: «فراز و نشیبهای زیادی در رابطه با ترکیه وجود داشت. انشعابهایی درون داعش وجود داشت که با یک دیگر اختلاف داشتند. بعد از سقوط منبج تغییرات زیادی رُخ داد و اختلافات داخلی زیادی در داعش به وجود آمد. ترکیه از ما خواست منطقهای حائل را بین ترکیه و سوریه به عنوان یک منطقە امن ایجاد کنیم. آنها خواستار 10 کیلومتر برای ساکن شدن سوریهایها خواستند که باید تحت کنترل ترکیه میبود.»
ترکیه داعش را هم به عنوان یک تهدید در نظر میگرفت. «ترکیه میخواست که داعش ١٠ کیلومتر از مرز ترکیه فاصله بگیرد تا خطری ترکیه را تهدید نکند. میخواستند این ١٠ کیلومتر تحت کنترل ترکیه باشد. این محدوده دارای عرض ١٠ کیلومتر و طول ٦٠ کیلومتر بود.»
حملات داعش در ترکیه
از او پرسیدم چگونه روابط داعش با ترکیه رو به وخامت نهاد – داعش به فرودگاه و کلوب شبانه رینا حمله کرد و حملاتی در خیابانهای استانبول و آنکارا انجام داد. او جواب داد: «عملیات بمبگذاری در ترکیه سیاسی نبود. آن زمان در ترکیه بودم و فکر میکردند من با آنها ارتباط دارم. زمانی که به فرودگاه استانبول حمله شد من در قازی عنتاب بودم. وقتی این اتفاقات رخ داد انها فکر میکردند که از جانب جناح سیاسی داعش برنامه ریزی شده است، اما از نظر منطقی جور در نمیآمد، ما آنجا باشیم و حمله کنیم.»
ابو منصور توضیح داد: «حملات از رقه هدایت می شد، شاخە بیرونی سازمان اطلاعاتی داعش دستور آن را داده بود. فکر میکنم که افرادی از سازمان اطلاعاتی میت ترکیه در میان آنها بود. میدانستم که حمله به فرودگاه به نفع داعش نیست، این گروههای ترکیهای داعش بود که خواهان حمله بود، و یا شاید هم تحت تاثیر عواملی بودند که مخالف رابطە دولت ترکیه با دولت اسلامی بودند. اصلاً منطقی نبود، گذشته از آن بیشتر جنگجوهای ما از آن فرودگاه وارد میشدند. دستور حمله به فرودگا توسط عوامل میت درون داعش انجام شد ولی جناح سیاسی ما هیچ دخالتی در این ماجرا نداشتند. آنها نمیخواستند اردوغان را نابود کنند، فقط میخواستند مواضع او را نسبت مسائل سوریه تغییر دهند. آنها از اردوغان میخواستند تا از ارتش برای حمله به سوریه و حمله به داعش استفاده کنند. حملە فرودگاه بهانە خوبی برای اردوغان برای حمله به داعش بود.»
ابو منصور تاکید میکند: «این یک تئوری توطئه نیست»، به ما گفت زمانی که در زندان یگانهای مدافع خلق کورد در سوریه زندان بود، قبل از اینکه به عراق بیاید شنیده «دولت ترکیه ٤٠ نفر را از رقه خارج کرد، همگی اعضای سازمانهای اطلاعاتی ترکیه بودند.»
در حالی که آن چیزی که ابو منصور شنیده میتواند حقیقت داشته باشد، به این معنا نیست که این عوامل اطلاعاتی ترکیهای با داعش همکاری کرده اند. شاید ترکیه از آنها برای شناسایی افراد داعشی استفاده کرده باشد. ابو منصور تاکید میکند که ترکیه و اردوغان با «بلندپروازیهای اسلامی» خود، از پشت پرده با داعش همکاری میکردند، و به ما میگفتند که «اگر به تاریخ اردوغان نگاه کنید او از سال ١٩٨٣ تا ١٩٨٧ در افغانستان جنگیده است.»
آرزوهای برباد رفتە دولت اسلامی
سفر ابومنصور از مراکش زمانی که جوان بود و رخدادهای یازده سپتامبر را دید، آغاز شد. ناگهان احساس کرد اگر با آنها (اسلامگراهای تندرو) نباشد، بر علیه آنهاست. مسلمانان در جهان باید متحد شوند و در مقابل دیکتاتورها و قدرتهای جهانی مانند ائتلاف به رهبری آمریکا که به دیگر کشورها حمله میکنند، مقاومت کنند. «بعد از اینکه شنیدم جورج بوش در حمله به عراق گفت شما یا با ما هستید و یا بر علیه ما، به دنبال آنهایی میگشتم که از حقوق مسلمین دفاع میکردند.»
ابو منصور فعالیتهای رهبران القاعده مانند ابو مسعب الزرقاوی در عراق را دنبال میکرد، و آموزههای جهادی را از طریق اینترنت یاد میگرفت.
او توضیح می دهد: «حمله به عراق قلب هر مسلمانی را بیشتر از افغانستان به درد آورد. آن زمان در حال آماده کردن خود بودیم. میدانستیم که با افراد بسیار باهوشی میجنگیم، باید از آمادگی کامل برخوردار بودیم. گروههایی که در مراکش مقاومت میکردند بعد از آغاز فعالیت دستگیر میشدند. همین باعث شد بسیار هوشیار باشم و تا زمان مناسب صبر کنم.»
ابو منصور تا سال ٢٠١٣ صبر کرد و متقاعد شد که زمان برای پدید آمدن دولت اسلامی در سوریه مناسب است. توضیح میدهد: «ما به دنبال محافظت از هویت مسلمانان بودیم و برای انجام فرایض دینی خود آزاد شویم. کسی به دنبال جنگ نبود، گرایشی برای کشتن و تلافی وجود نداشت، هدف تنها آزادی از دست دیکتاتورها بود. من از اسلحه برای حفاظت استفاده میکردم، ان چیزی که به زور تصرف شده بود باید به زور آزاد می شد. تمام این دولتهایی که مجبور بودیم از آنها تبعیت کنیم هیچ کدام انتخاب ما نبودند.»
الان که در زندان است، زمان کافی را دارد که به امکان تشکیل دولت اسلامی فکر کند. و اینکه آیا اگر داعش این آرزو را عملی میکرد چه می شد.
ابو منصور اقرار میکند: «امروز بسیار خستهام. حقایق چیز دیگری است. بسیاری از اعضای داعش بیسواد بودند. بعضیها دلیلهای خاصی برای پیوستن به داعش داشتند، این که چگونه دور هم جمع شدند و چه کسی آنها را جمع کرد تا این دولت را تشکیل دهند کمی عجیب است.» با غمی در چشمانش به یاد آورد: «زمانی که آمدیم مسلمانان را از دست خودکامگی دولت سوریه نجات دهیم و ارزوی داعشی را تحقق بخشیم، از شرایطی که وجود داشت متعجب شدیم. افراد زیادی در داعش وجود داشت که دیکتاتور بودند. بعضی مواقع احساس کاغذی را میکردم که سوخته است. تلاش میکردیم اسد را برداریم و کسی از او بدتر را جایگزین کنیم.»
«کارهایی که بر علیه مردم سوریه انجام دادیم بسیار خشونت بار بود. مردم تحت کنترل دولت اسلامی داعش اهمیتی به سیستم آموزش نمیدادند. انها فقط میخواستند نفت اسخراج کنند و کارهایی از این دست. به همین شیوه، رژیم اسد هم آژانس بسیار خشن امنیتی دارد. اما داعش از او بدتر بود، منظورم سازمان اطلاعاتی داعش بود. آنها مردم را به دو دسته تقسیم کردند، جنگجوها و غیرجنگجوها، که بین این دو تبعیض قائل میشدند.»
در رقه اجسادی بر روی زمین در مکان های مختلف بود، میدانها و خیابانها پر بود از اجساد آویزان. آنها را با استفاده از برق شکنجه می کردند. انسانهای خوبی نبودند. میخواستند از موقعیت خود استفاده کنند. هر کدام آرزوی رسیدن به مقام داشت.»
ابو منصور ادعا میکند: «به دنبال قدرت نبودم و یا مقام نبودم.» شاید حقیقت را بگوید. زمانی به عنوان سفیر داعش ایفای نقش میکرد، اکنون که در زندان عراق گرفتار است هیچ قدرتی ندارد و منتظر اجرای حکم اعدام است. ارزوهای او کاملاً بر باد رفته است.
با تشکر از سرویسهای ضد تروریسم عراقی، همکاران مرکز مطالعات افراطگرایی خشونتبار در عراق که این تحقی را برای پروژە روایت گری ضد داعش انجام دادند.